زندگي ديگري...

ساخت وبلاگ

فروردين به بطالت و يا شايد استراحت محض گذشت، به معناي واقعي خواب و خوراك! نياز داشتم به اين بطالت! از اول ارديبشهت به زندگي روزانه ي تلاشگري بازگشتم؛ علاوه بر اين زندگي در مغزم زندگي ديگري در جريان است از معنا ها، انسان ها، بودن، زندگي، مرگ و عادت كردن... چند شب پيش از حس درد يك موضوع بي خواب، بيتاب و گريان بودم، به خودم گفتم در اين مورد كاري از دست خودت برنمي آيد، گاهگاهي از اين بابت غصه ميخوري و بعد فراموش كه نه اما عادت ميكني، آدمي به همه چيز عادت مي كند و اين بزرگترين نقطه ي قوت و در عين حال نقطه ي ضعف آدم است... بعد از اين كه به اين شيوه عادت كردي، يك روز يا شايد هم يك شب ميميري و تمام مي شوي... بعد از گفتن و درك اين جملات راحت شدم، انگار ديگر بيتاب نيستم.

براي خواسته هايم تلاش مي كنم اما بعضي مسائل به تلاش انسان وابسته نيست و خودش در يك جريان و مسيري مشخص پيش خواهد رفت، رنج و بيتابي براي اين مسائل ناگزير است اما از دست آدمي كاري هم برنمي آيد.

پلاک 1995...
ما را در سایت پلاک 1995 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : f1995fc بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:28