وقتي به كارهاي روزانه مثل كتاب و زبان و درس و ... مي رسم از عوالم ديگرم جدا ميشوم ؛ توازني بين شان ندارم به عبارت ديگر هنوز نتوانسته ام اين جمله را براي خودم عملي كنم : دل با يار و سر به كار ...
.
دانشگاه تا حدودي حضوري شده و خوابگاه نسبتا شلوغ شده است و سه هم اتاقي برايم آمده و هر سه كارشناسي هستند ، متولد هفتاد و هشت و هفتاد و هفت ؛ چقدر دنيا هايمان با هم متفاوت است ! عملا نبايد كارشناسي ها با ارشد ها در يك اتاق باشند اما فعلا اوضاع همين است و صبر ببايد
.
فردا بايد طرح جديدي را به استاد راهنما نشان بدهم ، انتظارش از من زياد است و همين باعث شده بيشتر دچار استرس شوم و در بررسي هايم حساس تر شوم ؛ هفته ي گذشته كه استاد را ديدم و در مورد طرح قبلي صحبت كرديم به من گفت : تو هم مثل من هستي و به موضوعات ساده قانع نمي شوي . از اين حرف استاد هم خوشحال شدم و هم نگران . اميدوارم بتوانم انتظارشان را برآورده كنم
.
جاي دوستان قديمي ام در اين دانشگاه و خوابگاه به شدت خاليست ...
پلاک 1995...برچسب : نویسنده : f1995fc بازدید : 157